ای داده مرا خاطره ی عشق تو بر باد
ای داده مرا خاطره ی عشق تو بر باد
از تو گله ای نیست گلم خانه ات آباد
از تو و خدای تو نخواهم گله کردن
گر میروم از دست من از اینهمه غمباد
آن قول و قرارت مگر از یاد برفته
پاییز قشنگی... به تهِ کوچه ی میعاد
یک روز لبِ پنجره لبخند زدی و
یک عمر نکرده ست مرا حسرتش آزاد
در حقِ منِ سوخته ی خاطره هایت
باور نکنم ای گل ناز اینهمه بیداد
شب آمد و بر شاخه ی اندوه جدایی
این مرغ شباویز دوباره گله سرداد
در خاک بپوسد مگر این جسم تکیده
ورنه نروی هیچ عزیز دلم از یاد...
این سوختن و ساختن اصلا به شما چه
تقصیر دلم بود که لعنت به دلم باد(:
از تو گله ای نیست گلم خانه ات آباد
از تو و خدای تو نخواهم گله کردن
گر میروم از دست من از اینهمه غمباد
آن قول و قرارت مگر از یاد برفته
پاییز قشنگی... به تهِ کوچه ی میعاد
یک روز لبِ پنجره لبخند زدی و
یک عمر نکرده ست مرا حسرتش آزاد
در حقِ منِ سوخته ی خاطره هایت
باور نکنم ای گل ناز اینهمه بیداد
شب آمد و بر شاخه ی اندوه جدایی
این مرغ شباویز دوباره گله سرداد
در خاک بپوسد مگر این جسم تکیده
ورنه نروی هیچ عزیز دلم از یاد...
این سوختن و ساختن اصلا به شما چه
تقصیر دلم بود که لعنت به دلم باد(:
۱.۱k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.