سناریو
وقتی لباسشون رو بالا میدی و میری توی لباسشون
کی(k): روی مبل دراز کشیده بود و داشت تلویزیون نگاه میکرد که تو سرت رو از یقه هودیش در آوردی
_یاا چیکار میکنی؟
+سردمه
_خب برو زیر پتو
+من اینجا رو دوست دارم پوفی میکشه و نگاش رو به تلویزیون میده اما توی همون حالت موهاتو ناز میکنه
♡♡♡
فوما: تو رو توی بغلش محکم میگیره
_اخ تو چقدر کوچولویـــــــــــــــی
♡♡♡
نیکولاس: توی لباسش رفته بودی و مدام گردنش رو میبوسیدی که اونم قلقلکش میومد
_وایـــــــــــــی.... وای.... نکن ا. ت(با خنده شدید)
♡♡♡
ای جی: خیلی به این کارت عادت داره چون هر شب موقع خواب همینطوری میخوابی امشبم مثل شبای دیگه توی همون حالت بغلت کرده بود و توی چشمات زل زده بود
+ایجو یاااا چرا اینطوری نگاه میکنی!؟؟؟
_نمیدونم هر وقت به چشمات نگاه میکنم توشون گم میشم
(ایجو اسم کامل ای جی برای کسایی که نمیدونن)
♡♡♡
یوما: وقتی سرت رو از یقش میدی بیرون میوفته به جون لبات و تمام صورتت رو بوس بارون میکنه و با هر بوسه که میزنه میگه: عاشقتم
♡♡♡
جوی: روی تخت دراز کشیده بودین که اینطوری بغلش میکنی اونم دستاتش رو دورت حلقه میکنه و با چشمای خستش بهت خیره میشه
_هوم تو تنها... کسی هستی که ارومم میکنه عزیزم♡
♡♡♡
هاروآ: میخوای یکم اذیتش کنی برای همین موقعی که توی اشپز خونه مشغول درست کردن سالاد بود از جلو رفتی تو لباسش و سرت رو از توی یقش در اوردی و منتظر بودی که غرغراش شروع بشه اما با عشق تو چشمات خیره شده بود و با تعجب گفتی: چرا اینطوری نگاه میکنی؟؟
سریع نگاهش رو از گرفت: به تو نگاه نمیکردم به پشت سرت نگاه میکنم
+اما داشتی به من نگاه میکردی
_نه نمیکردم
♡♡♡
تاکی: از سر کار تازه برگشته بود و میخواستی یکم از خستگی درش بیاری واسه همین برای اینکه باهاش شوخی کنی لباسش رو بالا دادی و سرت رو توش کردی و اروم روی بدنش رو میبوسیدی
_یااا عشقم نکن دیگه خستم
+الان خستگیت از بین میره
خنده ای کرد و بهت اجازه داد به کارت ادامه بدی
♡♡♡
ماکی: داشت گیم بازی میکرد تو سرت رو داخل لباسش کردی و از یقش دادی بیرون مدام به لبش بوسه میزدی که دستات رو نگه داشت
_میخوای منم انجام بدم!؟؟؟
+نه
_اره دیگه.....(از اون جایی که من بچه پاکیم خیر سرم دیگه ادامه نمیدم)
کی(k): روی مبل دراز کشیده بود و داشت تلویزیون نگاه میکرد که تو سرت رو از یقه هودیش در آوردی
_یاا چیکار میکنی؟
+سردمه
_خب برو زیر پتو
+من اینجا رو دوست دارم پوفی میکشه و نگاش رو به تلویزیون میده اما توی همون حالت موهاتو ناز میکنه
♡♡♡
فوما: تو رو توی بغلش محکم میگیره
_اخ تو چقدر کوچولویـــــــــــــــی
♡♡♡
نیکولاس: توی لباسش رفته بودی و مدام گردنش رو میبوسیدی که اونم قلقلکش میومد
_وایـــــــــــــی.... وای.... نکن ا. ت(با خنده شدید)
♡♡♡
ای جی: خیلی به این کارت عادت داره چون هر شب موقع خواب همینطوری میخوابی امشبم مثل شبای دیگه توی همون حالت بغلت کرده بود و توی چشمات زل زده بود
+ایجو یاااا چرا اینطوری نگاه میکنی!؟؟؟
_نمیدونم هر وقت به چشمات نگاه میکنم توشون گم میشم
(ایجو اسم کامل ای جی برای کسایی که نمیدونن)
♡♡♡
یوما: وقتی سرت رو از یقش میدی بیرون میوفته به جون لبات و تمام صورتت رو بوس بارون میکنه و با هر بوسه که میزنه میگه: عاشقتم
♡♡♡
جوی: روی تخت دراز کشیده بودین که اینطوری بغلش میکنی اونم دستاتش رو دورت حلقه میکنه و با چشمای خستش بهت خیره میشه
_هوم تو تنها... کسی هستی که ارومم میکنه عزیزم♡
♡♡♡
هاروآ: میخوای یکم اذیتش کنی برای همین موقعی که توی اشپز خونه مشغول درست کردن سالاد بود از جلو رفتی تو لباسش و سرت رو از توی یقش در اوردی و منتظر بودی که غرغراش شروع بشه اما با عشق تو چشمات خیره شده بود و با تعجب گفتی: چرا اینطوری نگاه میکنی؟؟
سریع نگاهش رو از گرفت: به تو نگاه نمیکردم به پشت سرت نگاه میکنم
+اما داشتی به من نگاه میکردی
_نه نمیکردم
♡♡♡
تاکی: از سر کار تازه برگشته بود و میخواستی یکم از خستگی درش بیاری واسه همین برای اینکه باهاش شوخی کنی لباسش رو بالا دادی و سرت رو توش کردی و اروم روی بدنش رو میبوسیدی
_یااا عشقم نکن دیگه خستم
+الان خستگیت از بین میره
خنده ای کرد و بهت اجازه داد به کارت ادامه بدی
♡♡♡
ماکی: داشت گیم بازی میکرد تو سرت رو داخل لباسش کردی و از یقش دادی بیرون مدام به لبش بوسه میزدی که دستات رو نگه داشت
_میخوای منم انجام بدم!؟؟؟
+نه
_اره دیگه.....(از اون جایی که من بچه پاکیم خیر سرم دیگه ادامه نمیدم)
۸.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.