رمان دام شیطان

سپیده تحصیلات انچنانی نداشت
اما خیاط بسیار ماهر و چیره دستی بود و از طریق یکی,ازمشتری‌های به قول خودش امروزی و روشنفکرش با این انجمن اشنا شده بود.
سپیده از لحاظ اعتقادی ,خیلی متعصب نبود و اطلاعات دینی زیادی نداشت ومثل خیلی,ازجوان‌ها از اسلام و شیعه ,فقط نامش را یدک می‌کشید
,این کلاس‌ها هم موثر واقع شده بودندواز همون نام دین هم زده بودنش.
یک چیز جالبی که بود,اینه که من فکرمی‌کردم به خاطرحجاب واعتقادات دینی ام ازاین انجمن طرد بشم ,اما باکمال تعجب دیدم خیلی هم تحسینم می‌کردند .
یک جلسه که درباره ی دین و..بود ما را دو گروه کردند و تو دوتا کلاس متفاوت بردند
,سپیده جزء اون گروه و من جزء گروهی دیگه بودم و کاملا معلوم بود گروه مذهبی‌های متعصب را از شیعه های سست اراده جداکرده بودند واین از هوشمندی‌شان نشأت می‌گرفت تا هریک از مارا طبق اعتقادات خودمون اما در راه رسیدن اهداف انجمن تربیت بشویم.
کلاس که تمام شد.
قبل از رفتن,سپیده را پیدا کردم وگفتم:امروز می‌خوام یه جایی ببینمت,
سپیده ادرس خیاطیش را داد تا بروم به دیدنش...

#ادامه_دارد ...

‎‌
دیدگاه ها (۱)

رمان دام شیطان

حجاب

همه با هم

رمان دام شیطان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط