لاله خشکید .یاسمن مرد . چون شقایق خون جگر شد
لاله خشکید .یاسمن مرد . چون شقایق خون جگر شد
پونه پوسید .اطلسیرفت .رازقی با غصه امد
از میان باغچه امد نرگسی با چشمان گریان
از سر دیوار همسایه پیچکی بغض کرده امد
ان طرف پژمرده بود نوزاد گل ان غنچه در دامان مادر
پیش چشمش بوته ای خار با لبی پر خنده امد
ان که زیبا بود روزی زرد و پژمرده .ریشها خشک
ان که زشت و سخت و بود ش با ادا و عشوه امد
باغبان چون دید حال باغ را از غصه بشکست
باغبانی را رها کرد و با شعرهای تازه امد
#محمدغلامی #شمسابادی
#عاشقانه
پونه پوسید .اطلسیرفت .رازقی با غصه امد
از میان باغچه امد نرگسی با چشمان گریان
از سر دیوار همسایه پیچکی بغض کرده امد
ان طرف پژمرده بود نوزاد گل ان غنچه در دامان مادر
پیش چشمش بوته ای خار با لبی پر خنده امد
ان که زیبا بود روزی زرد و پژمرده .ریشها خشک
ان که زشت و سخت و بود ش با ادا و عشوه امد
باغبان چون دید حال باغ را از غصه بشکست
باغبانی را رها کرد و با شعرهای تازه امد
#محمدغلامی #شمسابادی
#عاشقانه
۱۳.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.