پنجره را باز کردم

پنجره را باز کردم

نفس بیاید

عطر تو آمد

قرار رفت ..

#حامد_عبداللهی
دیدگاه ها (۱)

گفتی اگر دانی مراآیی و بستانی مراای هیچگاهِ ناکجاگو کِیکجا ب...

برای من که چنینمتو جان متصلیمرا ز خود مکن ای جان جداکه میمیر...

‏تو ز ما فارغ و ‏ما از تو پریشان ‏تا چند .. !؟#سعدی

اَندر تَن من جان و رگ و خونهمه اوست ..#مولانا

امشباز دنیا یک پنجره ی نیمه بازرو به مهتاب میخواهم!که دست عط...

پنجره دل رو بسوی تو باز می‌ کنیمهوای مهربونی را نفس می‌ کشیم...

صبح زود بیدار شدم پنجره رو باز کردم دیدم آسمون صورتیهههههههه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط