پارت 12

از زبان سانمی همه بهم خیره شده بودند وزیر نگاه‌هاشون مخصوصاً کانائه و گیومی تحت فشار بودم من:« خب چیه حقیقت رو گفتم» گیو:« اونم حقیقتو گفت چه فرقی داره» بهشون خیره شدم که مویچیرو گفت باید بریم دنبالش رنگوکو: نه مطمئنم با دیدن صانمی بدتر قاطی می‌کنه. مویچیرو: پس چیکار کنیم. گیو :تانجیرو بهترین گزینه است. شینوبو :آره واقعاً خوبه پس بریم سراغ تانجیرو. بعد از گفتن به تانجیرو نگاه عاقل اندر صفیانه بهم انداخت بعد بهم گفت: نزوکو بهت آسیبی رسونده -نذاشت جواب بدم- نه باهات بد رفتاری کرده- دوباره نذاشت جواب بدم- نه آخه تو چه مرضی داری چپ میری راست میای به نزوکو گیر میدی هان آخه برای چی به نزوکو گفتی که تو خوانواده آن رو کشتی تازه بعد از ۵ سال تونستم کابوس روز حمله رو از ذهنش پاک کنم و بعد تو گند زدی تو همه چی آره اون الان نه خودش رو یه باز مانده بلکه به قاتل می‌بینه و تو تو نمی‌دونم برای اولین بار نمی‌دونم چیکار کنم اگه اون شیطان سابق بود بهت حمله میکرد اما الان نمی‌دونم چیکار می کنه گیو :محاکمه کردن سانمی تموم شد حالا چیکار کنیم. زنیتسو :بریم دنبالش. اینوسکه« منم میام. گیومی «من هم برای پیدا کردن کامادوی جوان میام» تانجیرو: نه نه بهتره بذاریم کمی تنها بمونه چون اگه سانمی یا مارو ببینه آب روغن قاطی میکنه.همگی :باشه. از زبان نزوکو : بارون شدیدی شروع شده بود اما توی ذهنم از این بدتر بود صدای توی ذهنم: قاتل قاتل تو قاتلی تو خوانوات رو کشتی صدای نیومد همه چی یادم رفت و روی زمین افتادم و دنیم سیاه شد.
دیدگاه ها (۰)

من سانمی اممم بیخیال

پارت 14

من آمدم سلام

دنبالش کن

میخوام خانواده تشکیل بدم خودم @hsnayh کانائو @kanao-1 کانائه...

دنیای ناشناخته: شروع از پایان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط