ᵖ9
پزشک : اجازه میدین انجامش بدیم؟
یه وو : خو.. دم بهش میدم
خب اینو داری می خوری دیگه باید خوب شی باشه؟ بعدش قراره خیلی کارارو انجام بدیما هنوز باید کلی باهات دعوا کنم حق نداری بری باشهههه تو مگه نمی خواستی عضله هاتو به رخم بکشیییی
افسر کیم: بانو لطفا آروم باشین این طوری خودتون هم از دست میرین
یه وو: باید همین الان بریم به بیرون شهر باید دارو های تقویتی بخرم
ته: بانو ما میریم شما برین به اقامت گاهتون
یه وو: نههه چقد از دستورام سرپیچی می کنید باید حتما زور بالا سر تون باشه
جیمین : تهیونگا بهتره هیچی نگی شاهزاده خیلی عصبین
ته : هوففف یا خودش می خواد چوب و فلک مون کنه یا باباش
نامجون : من نباید میذاشتم بری باید خودم جات میرفتم یکم تحمل کن کوک دارم میام پیشت البته اول باید برم حساب دختره قاتلو برسم
......
یه وو: از چند تا پزشک درباره اون سم پرسیدم ولی چیزی نمی دونستن فقط دارو ها رو گیر آوردم غروب شده بود رودخونه مهتاب همیشه جایی بود که دعا میکردم و حس خوبی بهم می داد امشب ماه کامل بود پس قطعا شب خوبیه به اونجا رفتم
همه جا سکوت بود و فقط صدای آب و جیرجیرکا میومد که یهو صدای کشیدن شمشیر اومد رفتم ببینم چه خبره که.....
نامجون : احمقا محافظ شخصیتی سلطنتی علامتشون رو لباسشونه بعد شاهزاده با صورت پوشیده میاد؟ خیلی مسخرس اول باید کار محافظا رو تموم کنم بعد برم سراغ شاهزاده عزیز گوگوریو
یه وو: تو کی هستیییی تهیونگا جیمینااااااا شما کجاییننننننن
نامجون : داد نزن شاهزاده کوچولو اونا صداتو نمیشنون
یه وو: با اونا چیکار کردیییییی
نامجون : نترس فقط بیهوش شدن
یه وو: جرات داری یه قدم بیای جلو تر با همین خنجر می کشمت
نامجون : اوه الان داری تحدید می کنی؟ فک نکنم از مهارتای رزمی چیزی بلد باشی محافظات که.. هع
یه وو: خفه شوووو تو کی هستیییییییی
نامجون :من؟ چرا از همون که بهش سم دادی نمی پرسی
یه وو: کی؟ کوک! تو کی هستی که اینا رو می دونیی
نامجون :برادرش
شرط آپ برای پارت بعد 10 لایک و 8 کامنت 🙂💜
یه وو : خو.. دم بهش میدم
خب اینو داری می خوری دیگه باید خوب شی باشه؟ بعدش قراره خیلی کارارو انجام بدیما هنوز باید کلی باهات دعوا کنم حق نداری بری باشهههه تو مگه نمی خواستی عضله هاتو به رخم بکشیییی
افسر کیم: بانو لطفا آروم باشین این طوری خودتون هم از دست میرین
یه وو: باید همین الان بریم به بیرون شهر باید دارو های تقویتی بخرم
ته: بانو ما میریم شما برین به اقامت گاهتون
یه وو: نههه چقد از دستورام سرپیچی می کنید باید حتما زور بالا سر تون باشه
جیمین : تهیونگا بهتره هیچی نگی شاهزاده خیلی عصبین
ته : هوففف یا خودش می خواد چوب و فلک مون کنه یا باباش
نامجون : من نباید میذاشتم بری باید خودم جات میرفتم یکم تحمل کن کوک دارم میام پیشت البته اول باید برم حساب دختره قاتلو برسم
......
یه وو: از چند تا پزشک درباره اون سم پرسیدم ولی چیزی نمی دونستن فقط دارو ها رو گیر آوردم غروب شده بود رودخونه مهتاب همیشه جایی بود که دعا میکردم و حس خوبی بهم می داد امشب ماه کامل بود پس قطعا شب خوبیه به اونجا رفتم
همه جا سکوت بود و فقط صدای آب و جیرجیرکا میومد که یهو صدای کشیدن شمشیر اومد رفتم ببینم چه خبره که.....
نامجون : احمقا محافظ شخصیتی سلطنتی علامتشون رو لباسشونه بعد شاهزاده با صورت پوشیده میاد؟ خیلی مسخرس اول باید کار محافظا رو تموم کنم بعد برم سراغ شاهزاده عزیز گوگوریو
یه وو: تو کی هستیییی تهیونگا جیمینااااااا شما کجاییننننننن
نامجون : داد نزن شاهزاده کوچولو اونا صداتو نمیشنون
یه وو: با اونا چیکار کردیییییی
نامجون : نترس فقط بیهوش شدن
یه وو: جرات داری یه قدم بیای جلو تر با همین خنجر می کشمت
نامجون : اوه الان داری تحدید می کنی؟ فک نکنم از مهارتای رزمی چیزی بلد باشی محافظات که.. هع
یه وو: خفه شوووو تو کی هستیییییییی
نامجون :من؟ چرا از همون که بهش سم دادی نمی پرسی
یه وو: کی؟ کوک! تو کی هستی که اینا رو می دونیی
نامجون :برادرش
شرط آپ برای پارت بعد 10 لایک و 8 کامنت 🙂💜
۲۵.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.