کنون ای سراینده فرتوت مرد*سوی گاه اشکانیان باز گرد
کنون ای سراینده فرتوت مرد*سوی گاه اشکانیان باز گرد
پس از روزگارسکندر جهان*چه گوید کرا بود تخت نهان
بزرگان که از تخم آرش بدند*دلیر و سبکسار و سرکش بدند
به گیتی بهر گوشه یی بر یکی*گرفته زهر کشوری اندکی
چو بر تختشان بنشاندند*ملوک طوایف همی خواندند
برین گونه بگذشت سالی دویست*تو گفتی کاندر زمین شاه نیست
سکندر سگالید زین گونه رای*که تاروم آباد ماند بجای
نخست اشک بود از نژادقباد*دگر گرد شاپور خسرو نژاد
ز یک دست گودرز اشکانیان*چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نرسی و اورمزد بزرگ*چو آرش که بد نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان*خردمند و با رای و روشن روان
چو بنشست بهرام ز اشکانیان*ببخشید گنجی بازرانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ*که از میش بگسست چنگال گرگ
ورا بود شیراز تا اسپهان*که دانند خواندش مرز مهان
به استخر بد بابک از دست اوی *که تنین خروشان بد از شصت اوی
چو کوتاه شد هم شاخ و هم بیخشان*نگوید جهاندار تاریخشان
کزیشان جز از نام نشنیده ام*نه در نامه ی خسروان دیده ام...
#شاهنامه
#فردوسی
#اشکانیان
پس از روزگارسکندر جهان*چه گوید کرا بود تخت نهان
بزرگان که از تخم آرش بدند*دلیر و سبکسار و سرکش بدند
به گیتی بهر گوشه یی بر یکی*گرفته زهر کشوری اندکی
چو بر تختشان بنشاندند*ملوک طوایف همی خواندند
برین گونه بگذشت سالی دویست*تو گفتی کاندر زمین شاه نیست
سکندر سگالید زین گونه رای*که تاروم آباد ماند بجای
نخست اشک بود از نژادقباد*دگر گرد شاپور خسرو نژاد
ز یک دست گودرز اشکانیان*چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نرسی و اورمزد بزرگ*چو آرش که بد نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان*خردمند و با رای و روشن روان
چو بنشست بهرام ز اشکانیان*ببخشید گنجی بازرانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ*که از میش بگسست چنگال گرگ
ورا بود شیراز تا اسپهان*که دانند خواندش مرز مهان
به استخر بد بابک از دست اوی *که تنین خروشان بد از شصت اوی
چو کوتاه شد هم شاخ و هم بیخشان*نگوید جهاندار تاریخشان
کزیشان جز از نام نشنیده ام*نه در نامه ی خسروان دیده ام...
#شاهنامه
#فردوسی
#اشکانیان
۱.۰k
۲۳ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.