رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
پارت 22
بعداز کلی حرف زدن بلخره تموم شد هم از سر میز بلند شدیم و اومدیم بیرون من سری سوار ماشین شد که گوشیم زنگ خورد جیمین بود وای ساعت 2شب سری جواب دادم
مکالمه
جیمین: سلام ا. ت کجا
ا. ت: خونه
جیمین: ا. ت دروغ نگو من الان دم خونتم کجای
ا ت: جیمین با دوستم بیرون الان دارم میام خونه
جیمین: باش منتظرت
ا. ت: باش
پایان تماس
یونگی ا. ت کی بود
ا. ت.....
یونگی با تو بود کی بود
ا. ت جیمین رفت دم در خونم الانم اونجاست بهش گفتم با دوستم بیرون دارم میام
یونگی.....
ا. ت نمیخوای بریم
یونگی عا.. باش الان میرم
و سر میرن خونه
ا. ت همینجا وایسا خودم میرم
یونگی چرا اینجا که از خونت دور
ا. ت میدونم اما جیمین اگه ببینتمون هردومون رو میکش
یونگی باش پس خدانگهدار
ا. ت.......
جیمین ا. ت این دوستت کی؟
ا. ت جیمین وایسا بریم داخل بعد بازجویم کن
جیمین باش
و میرن داخل
جیمین ا. ت این چه لباسی ی که پوشیدی
ا. ت جیمین چی داری میگی مگ این لباس چش
جیمین این لباس چش نیست بعد تنهای کجا رفت بودی
ا. ت گفتم که با دوستم رفت بودم بیرون
جیمین ا. ت تو دوس پسر داری؟
ا. ت چی 😳نه ندارم
جیمین پس اون کبودی های روی گردنت چی ی فک کردی من خرم نمیبینم هان (با داد)
ا. ت.......
جیمین جواب منو بده
ا. ت جیمین لطفا از اینجا برو فردا باهم حرف میزنیم لطفا( با بقض)
جیمین بلند میشه و میره سمت در و میگ ا. ت فردا باید کامل برام توضیح بدی فهمیدی و میره
ا. ت شروع میکن به گریه
اخ من چی کار کردم هان چرا باید تو این وضعیت باش حالا چی به جیمین بگم
که در زنگ میخوره
ا. ت یعنی جیمین برگشت و میره درو باز میکن چی یونگی تو اینجا چیکار میکنی
یونگی ا. ت چرا گرفتی کردی و میاد داخل
ا. ت مگه برات مهم که چرا گریه کردم هان
یونگی ا. ت جیمین چیزی بهت گفت
ا. ت بس کن اسم برادرم رو نیار همین الان از خونم گمشو بیرون
یونگی ا. ت چی داری میگی
ا. ت گمشو قاتل عوضی خلافکار (ا. ت جان یک قاتل عوضی خلافکار خودتی بعدم اینارو از کجا اوردی)
یونگی ا. ت بس کن داری عصبیم میکنی
ا. ت چی ای اگه مثل عصبی شی چی میشه هان منو میکشی؟ تو همین هالاشم که یونگی اجازه نمید حرفش رو تموم کن و میبوستش
(و دیگ اینجا ش رو بازهن منحرف خودتون پیش برین)
ویو ا. ت بای درد از خواب بیدار شدم
ا. ت اخ
که با صورت ناز یونگی روبرو میشه و درد رو فراموش میکن و فلش بک میخور به دیشب
ا. ت من چیکار کردم 🤦🏻♀️
که یونگی چشاش رو باز کرد خانوم خانوما چی شد
ا. ت ما دیشب چیکار کردیم
یونگی عام من یادم نمیاد تو چی هان
( با لحن مسخره)
ا. ت یونگی مسخره بازی در نیار پاشو و لباس بپوش
و ی فک کن که به جیمین چی بگیم
یونگی میخوای به جیمین چی بگیم هان معلوم بهش میگم ما باهم رابطه داریم همین
پارت 22
بعداز کلی حرف زدن بلخره تموم شد هم از سر میز بلند شدیم و اومدیم بیرون من سری سوار ماشین شد که گوشیم زنگ خورد جیمین بود وای ساعت 2شب سری جواب دادم
مکالمه
جیمین: سلام ا. ت کجا
ا. ت: خونه
جیمین: ا. ت دروغ نگو من الان دم خونتم کجای
ا ت: جیمین با دوستم بیرون الان دارم میام خونه
جیمین: باش منتظرت
ا. ت: باش
پایان تماس
یونگی ا. ت کی بود
ا. ت.....
یونگی با تو بود کی بود
ا. ت جیمین رفت دم در خونم الانم اونجاست بهش گفتم با دوستم بیرون دارم میام
یونگی.....
ا. ت نمیخوای بریم
یونگی عا.. باش الان میرم
و سر میرن خونه
ا. ت همینجا وایسا خودم میرم
یونگی چرا اینجا که از خونت دور
ا. ت میدونم اما جیمین اگه ببینتمون هردومون رو میکش
یونگی باش پس خدانگهدار
ا. ت.......
جیمین ا. ت این دوستت کی؟
ا. ت جیمین وایسا بریم داخل بعد بازجویم کن
جیمین باش
و میرن داخل
جیمین ا. ت این چه لباسی ی که پوشیدی
ا. ت جیمین چی داری میگی مگ این لباس چش
جیمین این لباس چش نیست بعد تنهای کجا رفت بودی
ا. ت گفتم که با دوستم رفت بودم بیرون
جیمین ا. ت تو دوس پسر داری؟
ا. ت چی 😳نه ندارم
جیمین پس اون کبودی های روی گردنت چی ی فک کردی من خرم نمیبینم هان (با داد)
ا. ت.......
جیمین جواب منو بده
ا. ت جیمین لطفا از اینجا برو فردا باهم حرف میزنیم لطفا( با بقض)
جیمین بلند میشه و میره سمت در و میگ ا. ت فردا باید کامل برام توضیح بدی فهمیدی و میره
ا. ت شروع میکن به گریه
اخ من چی کار کردم هان چرا باید تو این وضعیت باش حالا چی به جیمین بگم
که در زنگ میخوره
ا. ت یعنی جیمین برگشت و میره درو باز میکن چی یونگی تو اینجا چیکار میکنی
یونگی ا. ت چرا گرفتی کردی و میاد داخل
ا. ت مگه برات مهم که چرا گریه کردم هان
یونگی ا. ت جیمین چیزی بهت گفت
ا. ت بس کن اسم برادرم رو نیار همین الان از خونم گمشو بیرون
یونگی ا. ت چی داری میگی
ا. ت گمشو قاتل عوضی خلافکار (ا. ت جان یک قاتل عوضی خلافکار خودتی بعدم اینارو از کجا اوردی)
یونگی ا. ت بس کن داری عصبیم میکنی
ا. ت چی ای اگه مثل عصبی شی چی میشه هان منو میکشی؟ تو همین هالاشم که یونگی اجازه نمید حرفش رو تموم کن و میبوستش
(و دیگ اینجا ش رو بازهن منحرف خودتون پیش برین)
ویو ا. ت بای درد از خواب بیدار شدم
ا. ت اخ
که با صورت ناز یونگی روبرو میشه و درد رو فراموش میکن و فلش بک میخور به دیشب
ا. ت من چیکار کردم 🤦🏻♀️
که یونگی چشاش رو باز کرد خانوم خانوما چی شد
ا. ت ما دیشب چیکار کردیم
یونگی عام من یادم نمیاد تو چی هان
( با لحن مسخره)
ا. ت یونگی مسخره بازی در نیار پاشو و لباس بپوش
و ی فک کن که به جیمین چی بگیم
یونگی میخوای به جیمین چی بگیم هان معلوم بهش میگم ما باهم رابطه داریم همین
۳۲.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.