روزهای خوب کودکی ام در خانه ی قدیمی مادربزرگ احوالی خوش

روزهای خوب کودکی ام در خانه ی قدیمی مادربزرگ ؛احوالی خوش داشت
روزگاری که پنج شنبه های سرد را با آبگوشت داغ و ترشی های مختلف
و شب ها را با مرور کردن به خاطرات
و حرف های مادربزرگ و خنده های از ته دلش سپری میکردیم
این روزها به وسعت پنج شنبه های دلگیر غمگینم و دل تنگ
#فرزانه_خروشی
دیدگاه ها (۱)

هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیده‌ای؟من در میان جمع و دلم جای دیگر...

گاهی دچار شده ایم به عشقبه سردرگمیبه ندانم کاری های متعددگاه...

«نگاهت می‌کنم خاموش و خاموشی زبان دارد...» #هوشنگ_ابتهاج

زمانی که به اتفاق خوب نیاز دارماونو بارها و بارها مرور میکنم...

*کودکی ما در دهه هفتاد گذشت ...*سال های گیر کردنِ کله در یقه...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط