غمگین مباش

غمگین مباش
یک روز صبح از خواب برمی خیزی
ستاره ها را ازگیسوانت پایین می ریزی
ماه را درون صندوقچه ی
اتاقت می گذاری
از چشمانت رد شب را بیرون کن
امروز صبح دیگری ست
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردن بندی از مرواریدهای دریا
ناخن هایت را به رنگ دلم رنگ کن
امروز صبح دیگری ست
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند
تا باز شب بیاید و
کهکشان راه شیری
درون وجودت حلول کند...
دیدگاه ها (۱)

**

من هرچقدرم احساساتی باشم هرچقدرم دوست داشته باشم بزرگ ترین آ...

**

الان فقط نیاز دارم بغلم کنیحرکتی به قدمت خودِ بشریتکه معنایش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط