سناریو
سناریو
خودم میگم شما که نمیگید😂
وقتی روت کراش دارن ولی روشون نمیشه همیشه به سختی بهت نزدیک میشن ولی تا اینکه مجبور شدید یه سفر گروهی دو نفره باهم برید(به عنوان عضو هشتم)
نامجون:تو فکرش:یعنی من چیکار کنم کتاب بهش معرفی کنم ...نچ فک نکنم خوشش بیاد گل بگیرم .... نه بازم ضایعه بازی میشه
ا.ت:به چی فک میکنی اوپا
نامجون:تو(هواسش نبود)نه چیزه .... ميگما میخوای تو سفر لباسامون ست باشه
ا.ت:عالیه 😁
جین:خدا این چه موقع گندی بود دادی به من به این سرعت بهش نزدیک شم فکرشم سخته ولی خب چه گوهی میشه خورد😂🤦🏼♀️
شوگا:خداکنه تختش خوب باشه( از این به بعد آروم میگه .)یدونه تختم باشه مجبور شی بقلم بخوابی😁😉
ا.ت:چی نشنیدم
شوگا: مهم نیس برم غذا بخورم😁(در رفت)😂
جیهوپ:وای خدا میشه اونجا دریا هم داشته باشه چون نور منو تو بیافته رو آب قشنگ میشه😂
ا.ت:خدانکشتت اوپا😂
جیمین:اعه یه اتاقه چجوری🤨
ا.ت:من روم نمیشه بیام🥺
(ا.ت هم رو جیمین کراش داره😂)
جیمین:عب نداره من رو زمین میخوابم خیالت راحت
ا.ت:اعه وا لباس پوشیدن چی🤦🏼♀️
جیمین:هیچی دیگه یه گلی به سرمون میزنیم اها اصن پرده میزنم اتاقو دو نصف میکنیم چطوره😂
ا.ت:خال بازی ولی خوبه😂
ته:یونتان داری ننه دار میشی بابایی
یونتان:هاپ هاپ
ته :نفهمیدم ولی خب میدونم خوشحالی😂
(بچم زبونه بپچشو فهمیده😂)ته:باز این اومد ادیمن:خب میخوام بیام چیکار داری ته:من بخوام زنمو حامله کنم بازم میای ادمین :چه زود ا.ت زنت شد😂آرع میام😂 ته: یه چاقو بدید منو ادمینو بکشم😂🔪
ته:کوک مواظب باش داره میاد سمتت👇🏻
کوک:اوکی داداش گرفتم 😂
کوک:خب من میخوام برم سفر یه فوضولم دارم میبرم 😂
البته با خانم آینده ام 😂
ادمین :نکشیمان آقای خانم آینده😂 کوک:اتفاقا😂🔪🔪😂
خودم میگم شما که نمیگید😂
وقتی روت کراش دارن ولی روشون نمیشه همیشه به سختی بهت نزدیک میشن ولی تا اینکه مجبور شدید یه سفر گروهی دو نفره باهم برید(به عنوان عضو هشتم)
نامجون:تو فکرش:یعنی من چیکار کنم کتاب بهش معرفی کنم ...نچ فک نکنم خوشش بیاد گل بگیرم .... نه بازم ضایعه بازی میشه
ا.ت:به چی فک میکنی اوپا
نامجون:تو(هواسش نبود)نه چیزه .... ميگما میخوای تو سفر لباسامون ست باشه
ا.ت:عالیه 😁
جین:خدا این چه موقع گندی بود دادی به من به این سرعت بهش نزدیک شم فکرشم سخته ولی خب چه گوهی میشه خورد😂🤦🏼♀️
شوگا:خداکنه تختش خوب باشه( از این به بعد آروم میگه .)یدونه تختم باشه مجبور شی بقلم بخوابی😁😉
ا.ت:چی نشنیدم
شوگا: مهم نیس برم غذا بخورم😁(در رفت)😂
جیهوپ:وای خدا میشه اونجا دریا هم داشته باشه چون نور منو تو بیافته رو آب قشنگ میشه😂
ا.ت:خدانکشتت اوپا😂
جیمین:اعه یه اتاقه چجوری🤨
ا.ت:من روم نمیشه بیام🥺
(ا.ت هم رو جیمین کراش داره😂)
جیمین:عب نداره من رو زمین میخوابم خیالت راحت
ا.ت:اعه وا لباس پوشیدن چی🤦🏼♀️
جیمین:هیچی دیگه یه گلی به سرمون میزنیم اها اصن پرده میزنم اتاقو دو نصف میکنیم چطوره😂
ا.ت:خال بازی ولی خوبه😂
ته:یونتان داری ننه دار میشی بابایی
یونتان:هاپ هاپ
ته :نفهمیدم ولی خب میدونم خوشحالی😂
(بچم زبونه بپچشو فهمیده😂)ته:باز این اومد ادیمن:خب میخوام بیام چیکار داری ته:من بخوام زنمو حامله کنم بازم میای ادمین :چه زود ا.ت زنت شد😂آرع میام😂 ته: یه چاقو بدید منو ادمینو بکشم😂🔪
ته:کوک مواظب باش داره میاد سمتت👇🏻
کوک:اوکی داداش گرفتم 😂
کوک:خب من میخوام برم سفر یه فوضولم دارم میبرم 😂
البته با خانم آینده ام 😂
ادمین :نکشیمان آقای خانم آینده😂 کوک:اتفاقا😂🔪🔪😂
۲.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.