پارت 14
پارت 14
عمر و دوروک نشستن. 3 روز بعد. خونه نباهت و عاکف. نباهت : زود باشین باید قبل از اینکه بیان کار تموم شه. عاکف : این اینجوری خوبه نبوش. نباهت : ای عاکف این چه طرحیه آخه انگار قراره رییس جمهور بیاد زود همون جوری که می خواستم تزیین کن. عاکف : میگم یه طرح دیگه تزیین کنیم. نباهت : چه طرحی. عاکف : طرح بشیکتاش بکنیم نه اصلا بریم ریسمان و بادکنک بشیکتاش بخریم خوبه. نباهت : انگار تولد خودشه میخواد وسایل بشیکتاش بخره هر وقت خواستی برو برای خودت بخر. عاکف : مگه چش که وسایل بشیکتاش نخریم. نباهت : چون برای تولد دوتا بچه کوچولو هست نه تولد بشیکتاش. عاکف : شاید تولد دوتا بچه کوچولو باشه اما برای شاد کردن دل دوروک تم بشیکتاش بزنیم. نباهت : عاکف برو اونور لازم نکرده این کارو انجام بدی خودم انجام. بعد از چند دقیقه زنگ در خورد. ملیسا : اومدن. نباهت : ملیسا برو درو باز کن. ملیسا درو باز کرد. آسیه و دوروک و سوسن و عمر اومدن داخل و نشستن. شنگول : اااا یه چیزی یادمون رفت. آیبیکه : چه چیزی. شنگول : برای بچه ها اسم نذاشتیم. آیبیکه : راست میگه. نباهت : آسیه دوروک شما اسم بچتون رو چی میزارین. دوروک : راستش من و آسیه از قبل فکر کردیم اسم بچه رو چی بزاریم. نباهت : چی گذاشتین. آسیه و دوروک : داملا سو. نباهت : چه اسم قشنگی. برک : آره اسم خیلی قشنگه. شنگول : عمر سوسن شما چی میزارین. عمر و سوسن : جیهان. شنگول : جیهان هم قشنگه. برک : آره. قدیر : منظورتون اینکه هردو اسم قشنگه. نباهت : آره.
عمر و دوروک نشستن. 3 روز بعد. خونه نباهت و عاکف. نباهت : زود باشین باید قبل از اینکه بیان کار تموم شه. عاکف : این اینجوری خوبه نبوش. نباهت : ای عاکف این چه طرحیه آخه انگار قراره رییس جمهور بیاد زود همون جوری که می خواستم تزیین کن. عاکف : میگم یه طرح دیگه تزیین کنیم. نباهت : چه طرحی. عاکف : طرح بشیکتاش بکنیم نه اصلا بریم ریسمان و بادکنک بشیکتاش بخریم خوبه. نباهت : انگار تولد خودشه میخواد وسایل بشیکتاش بخره هر وقت خواستی برو برای خودت بخر. عاکف : مگه چش که وسایل بشیکتاش نخریم. نباهت : چون برای تولد دوتا بچه کوچولو هست نه تولد بشیکتاش. عاکف : شاید تولد دوتا بچه کوچولو باشه اما برای شاد کردن دل دوروک تم بشیکتاش بزنیم. نباهت : عاکف برو اونور لازم نکرده این کارو انجام بدی خودم انجام. بعد از چند دقیقه زنگ در خورد. ملیسا : اومدن. نباهت : ملیسا برو درو باز کن. ملیسا درو باز کرد. آسیه و دوروک و سوسن و عمر اومدن داخل و نشستن. شنگول : اااا یه چیزی یادمون رفت. آیبیکه : چه چیزی. شنگول : برای بچه ها اسم نذاشتیم. آیبیکه : راست میگه. نباهت : آسیه دوروک شما اسم بچتون رو چی میزارین. دوروک : راستش من و آسیه از قبل فکر کردیم اسم بچه رو چی بزاریم. نباهت : چی گذاشتین. آسیه و دوروک : داملا سو. نباهت : چه اسم قشنگی. برک : آره اسم خیلی قشنگه. شنگول : عمر سوسن شما چی میزارین. عمر و سوسن : جیهان. شنگول : جیهان هم قشنگه. برک : آره. قدیر : منظورتون اینکه هردو اسم قشنگه. نباهت : آره.
۲۴.۳k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.