یک روز خار هارو کنار میزنی و از اون باغ بیرون میای..اون ب
یک روز خار هارو کنار میزنی و از اون باغ بیرون میای..اون باغ توی دفتر خاطرات ذهنت میره...شاید تونست سرنوشت رو تغییر داد..یک روز اون قلعه شنی رو پیدا میکنم..بهت لبخند میزنم و در زمان گرگ و میش در آغوش میگیرمت تا گریه کنیم...گل های تنهایی دیگه بیشتر از این نباید رشد کنن..نمیزارم:)♡
۱.۷k
۱۶ دی ۱۴۰۰