ذره های نور را

ذره های نور را
جایی حوالی شرق چشمانت
به طلوع
به تصادم باران و روشنی وا می دارم

آنجا که رنگین کمان عشق
پهنه ی جانم را در بر می گیرد
و آغوشم
مأمنی می شود
برای پروانه های ابلغ گونِ اندامت
دیدگاه ها (۱)

به مشکین زلف افشونت،به غارت برده ای ماراچه کاری کرده ای با م...

هر لحظه بدونِ او هزاران سال استای نوح من از تو هم کهنسال

آدمها را مرور که میکنیبیشتر از هر زمان دیگر تنها می شویبدی ا...

چ زیباست...💕 خـــــیالی ک تو را...💕 از آن همه فاصله...💕 می آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط