عشق آن است که بر درد تو درمان باشد
عشق آن است که بر درد تو درمان باشد
سرو سامان دل بی سرو سامان باشد
جان جانان تو و همدم و همراه شود
ساحل امن به هنگامهی طوفان باشد
عشق باید که بیاید که بماند همه عمر
نه ، به هر حادثهای از تو گریزان باشد
دست در دست تو از حادثهها رد بشود
باید آرامش این قلب پریشان باشد
عشق تا مرز جنون رفتن و مجنون شدن است
همسفر با تو اگر دلبر جانان باشد
گاه با یار خودت قصرنشین خواهی شد
مقصدت گاه ولی کوه و بیابان باشد
نه پری وش نه پری چهرهی زیبا رویی
عشق باید سر سوزن فقط انسان باشد
سرو سامان دل بی سرو سامان باشد
جان جانان تو و همدم و همراه شود
ساحل امن به هنگامهی طوفان باشد
عشق باید که بیاید که بماند همه عمر
نه ، به هر حادثهای از تو گریزان باشد
دست در دست تو از حادثهها رد بشود
باید آرامش این قلب پریشان باشد
عشق تا مرز جنون رفتن و مجنون شدن است
همسفر با تو اگر دلبر جانان باشد
گاه با یار خودت قصرنشین خواهی شد
مقصدت گاه ولی کوه و بیابان باشد
نه پری وش نه پری چهرهی زیبا رویی
عشق باید سر سوزن فقط انسان باشد
- ۴۵۱
- ۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط