خفته در چشم تو نازیست که من می دانم

خفته در چشم تو نازیست که من می دانم

نگهت دفتر رازیست که من می دانم



قصه ایی را که به من طره کوتاه تو گفت

رشته عمر درازیست که من می دانم



بی نیازانه به ما می گذرد دوست ، ولی

سینه اش بحر نیازیست که من می دانم



گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع

سایه را سوز و گدازیست که من می دانم



یک حقیقت به جهان هست که عشقش خوانند

آن هم ای دوست مجازیست که من می دانم
دیدگاه ها (۸)

✍ ✍ ✍ ✍ ✍ ✍ ✍ سلاااامصبحتون بخیروشادیلبتون خندونرزقتو...

✘*چقد لذتی داره وقتی از همه جا بریــــدی و کـــم آوردی یکی ب...

ای صبح دمت گرم چقدر ناز و قشنگیالحق ڪہ صفا بخش دل خستہ و تنگ...

به آدم ها⇦دل‌⇨نبند..توکه ازخدایشان عاشق ترنیستی....آنها خدای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط