ماه من ای زیباترین تابان آسمان شب

ماه من، ای زیباترین تابانِ آسمان شب...

مدت‌هاست که در پی دیدار تو، آسمان شب را، ذره به ذره، با چشمانی خسته و دلی آکنده از اشتیاق، جستجو می‌کنم. اما هر بار، جز ستاره‌هایی سرد و بی‌روح، چیزی نصیبم نمی‌شود. گویی این ستارگانِ کوچک، بر سفره‌ی سیاه شب، مغرورانه پراکنده شده‌اند و بی‌خبر از تو، خودنمایی می‌کنند. با خود چه فکری می‌کنند؟ آیا نمی‌دانند که تا وقتی تو، با آن شکوه و درخشش بی‌مانندت، در آسمان هستی، هیچ‌گاه به چشم نمی‌آیند و نورشان در برابر تو رنگ می‌بازد؟

هرچه بیشتر در این پهنه تاریک، به دنبالت می‌گردم، بیشتر در این ظلمتِ بی‌انتها، سردرگم و حیران می‌شوم. قلبم، همچون قطب‌نمایی شکسته، جهتی را نشان نمی‌دهد و روحم، در این شبِ بی‌مهتاب، گم شده است. چرا نمی‌آیی و با طلوعِ خود، امیدی در این تاریکیِ جان‌فرسا برایم نمی‌شوی؟ چرا نمی‌تابی و این شبِ سیاه را به سپیده‌دمِ وصال بدل نمی‌کنی؟

کجایی ماه نورانی من؟ پشت کدام ابری پنهان شده‌ای ای زیبای من؟ آیا می‌دانی که در این کنجِ آسمانِ تاریک، قلبی شکسته و روحی پریشان، دلتنگِ دیدار توست؟ آیا نمی‌بینی که چگونه در سکوتِ شب، نام تو را با هر نَفَس، چون دعایی پنهان، نجوا می‌کنم؟ بیا و با نورِ خود، این تاریکی را درهم بشکن و به این انتظارِ طاقت‌فرسا، پایان ببخش...:)
دیدگاه ها (۰)

و گاهی احساساتم را در خودم نگه می‌دارم چرا که هیچ زبانی برای...

اوکی ولی بعد از خواندن رمان و دیدن فیلم غرور و تعصب، کارهای ...

کمی آرامش:)؟

آغاز من!

نمی دانیمردانی هستند که هیچ چیز آنها را از خود‌ بی‌خود نمی ک...

آنها که از کوه ها مستحکم تر اند

کفرآمیز & خورشید : آخرین دروغه روشن آه ای خورشید دروغین... ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط