خسته از شهر خیالاتم ،گریزان می شوم
خسته از شهر خیالاتم ،گریزان می شوم
از عبور مبهم یادی،پریشان می شوم
خلوتی از جنس شیدایی،نشیند بر دلم
دم به دم بارانی و تنها و حیران می شوم
بر دو بال زخمی ام حس پر پرواز عشق
آسمان را دیدم و هر دم پشیمان می شوم
ابر دل، فریاد بغضم را شنید و گریه کرد
چتری از لالایی غمگین باران می شوم
آسمان بر غربت دل،می فشاند غصه را
عابری سرگشته در سوز بیابان می شوم
دیگر از شهر سکوت و قصه هایم خسته ام
در افق های غریب غصه،پنهان می شوم
#سمیه_خلج
از عبور مبهم یادی،پریشان می شوم
خلوتی از جنس شیدایی،نشیند بر دلم
دم به دم بارانی و تنها و حیران می شوم
بر دو بال زخمی ام حس پر پرواز عشق
آسمان را دیدم و هر دم پشیمان می شوم
ابر دل، فریاد بغضم را شنید و گریه کرد
چتری از لالایی غمگین باران می شوم
آسمان بر غربت دل،می فشاند غصه را
عابری سرگشته در سوز بیابان می شوم
دیگر از شهر سکوت و قصه هایم خسته ام
در افق های غریب غصه،پنهان می شوم
#سمیه_خلج
۴.۴k
۱۰ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.