از خانه برون آمدی و ولوله برخاست
از خانه برون آمدی و ولوله برخاست
یک لحظه نظر کن به دل کوچه که غوغاست
این خال لب و چهره و مویی که تو داری
دست ازل از بهر که اینگونه بیاراست ؟
مرمر بدنت ،سینه و ساق تو بلورین
ابروت کمان ، چشم عسل ، روی تو زیباست
تو حور بهشتی و به غیر از تو نباید
در حالت سجده زخدا چیز دگر خواست
پُر کرده همه ذهن مرا فکر تو هر دم
بین من و عقل و دل افسون شده دعواست
آنکس که دلت برد و مرا کرده نگون کیست ؟
آغوش زلال تو برای که مهیّاست ؟
خوش باش که عاشق کُشی ات هیچ خطا نیست
چون نکته در اینجاست که ،از ماست که بر ماست ...
یک لحظه نظر کن به دل کوچه که غوغاست
این خال لب و چهره و مویی که تو داری
دست ازل از بهر که اینگونه بیاراست ؟
مرمر بدنت ،سینه و ساق تو بلورین
ابروت کمان ، چشم عسل ، روی تو زیباست
تو حور بهشتی و به غیر از تو نباید
در حالت سجده زخدا چیز دگر خواست
پُر کرده همه ذهن مرا فکر تو هر دم
بین من و عقل و دل افسون شده دعواست
آنکس که دلت برد و مرا کرده نگون کیست ؟
آغوش زلال تو برای که مهیّاست ؟
خوش باش که عاشق کُشی ات هیچ خطا نیست
چون نکته در اینجاست که ،از ماست که بر ماست ...
- ۱.۳k
- ۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط