تو که عشقو تو ویرونی ندیدی

تو که عشقو تو ویرونی ندیدی

شب سر در گریبونی ندیدی

نمی دونی چه دردی داره دوری

تو که رنگ پریشونی ندیدی
دیدگاه ها (۱)

فرهاد می دانست صد سال نمی تواند کوه را بکندفقط می خواست یک ع...

ყaaa...khhh

کاش خبر از این دل تنگم داشتیکاش خبر از غصه و آهم داشتیاین دل...

تا زنده ام می نشینم به انتظارتشاید هم نیایی …من کارم را می ک...

تهیونگ: پس بخواب ات: باشه میرسین به خونه و تهیونگ ماشین رو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط