بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم
بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم
در کویر دل سودا زده تنها ماندیم
تا نجویند رقیبان ز دلـم بوی تو را
سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم
دل شیدایی ما شیفته ی روی تو بود
سالیانیست که با این دل شیدا ماندیم
آنچنانم دل ما سوخته ی عشق تو بود
که در این مرحله از سینه ی خود جا ماندیم
تشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد
نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم
رهرو عشق تو بودیم وبه سودای وصال
از همه بود و نبود دل خود وا ماندیم
همه شب سوخته دل از غم هجران تو باز
به امید سحری در ره فردا ماندیم
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
در کویر دل سودا زده تنها ماندیم
تا نجویند رقیبان ز دلـم بوی تو را
سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم
دل شیدایی ما شیفته ی روی تو بود
سالیانیست که با این دل شیدا ماندیم
آنچنانم دل ما سوخته ی عشق تو بود
که در این مرحله از سینه ی خود جا ماندیم
تشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد
نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم
رهرو عشق تو بودیم وبه سودای وصال
از همه بود و نبود دل خود وا ماندیم
همه شب سوخته دل از غم هجران تو باز
به امید سحری در ره فردا ماندیم
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
۱.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.