شد بر فراز مسند دل بازشاه عشق

شد بر فراز مسند دل، بازشاه عشق
یعنی گرفت کشور جان را، سپاه عشق

جز در فضای سینه‌ی رندان می پرست
نتوان زدن به ملک جهان بارگاه عشق

شوریدگان عشق، برابر نمی‌کنند
با صد هزار افسر شاهی، کلاه عشق

در ملک فقر، افسر یارش بسر نهند
هر تن که خاک شد ز دل و جان براه عشق

ای شیخ روی زرد و لب خشک و چشم تر
در شرع ما بود بحقیقت گواه عشق

هر گز نیاید ایمنی از حادثات دهر
وحدت مگر دمی که بود در پناه عشق

#وحدت_کرمانشاهی
#غزل
دیدگاه ها (۱)

دردیست در دلم که دوایش نگاه توستدردا که درد هست و دوا نیست ب...

بستن زلف رها سنگدلی می‌خواهددل شکستن همه‌جا سنگدلی می‌خواهدچ...

اندازه نگه دار که اندازه نکوستهم لایق دشمن است و هم لایق دوس...

ای سوخته از هُرم نگاهت، خورشیدای در به در خال سیاهت، خورشید"...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط