استاد قرائتی

استاد قرائتی

بچه ام کوچک بود از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز می خرم.


وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!


بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟


دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟...
مهدی جان!
ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!
باید به انتظار بایستیم!
العجل...
ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﺟﺮﻡ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯽ ﺣﺒﺲ ﺭﻓﺖ .....
ﻣﻬﺪﯼ ‏(ﻋﺞ ‏) ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ...
.
.
.
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ


دیدگاه ها (۱۹)

مردم موهای صافشان را فر می‌زنندو آنها که موی فرفری دارند موی...

"نگران نیستم...نگران هیچکس نیستم...دنیا تمام می شود،یا به به...

ماانسانهامثل مدادرنگی هستیم.شایدرنگ موردعلاقه یکدیگرنباشیم!ا...

گیرم که در باورتان به خاک نشستمو ساقه های جوانم از ضربه های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط