شاید اگر ورق تاریخ بر میگشت بسمتت م
شاید ,,,,,,,,,,,,,, اگر ورق تاریخ ،، بر میگشت، بسمتت، من ،،،،،،،،،،، پشت دروازه ی
چشمانت،،،،، شور مینواختم ، و از دنگ دنگ، ساعت خواب الوده، شعری می یافتم ،
که تقدیر عاشقیم را ، عوض میکرد، قصه ها گمان
کرده اندمیرفتم پی کارم،،، چقدر توهم دارند،، تقدیر هم بر میگشت باز،
دیوانه تر از قبل ،،، از چشمانت،،، اسطوره ای میساختم.
چشمانت،،،،، شور مینواختم ، و از دنگ دنگ، ساعت خواب الوده، شعری می یافتم ،
که تقدیر عاشقیم را ، عوض میکرد، قصه ها گمان
کرده اندمیرفتم پی کارم،،، چقدر توهم دارند،، تقدیر هم بر میگشت باز،
دیوانه تر از قبل ،،، از چشمانت،،، اسطوره ای میساختم.
- ۸۱۹
- ۰۸ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط