فیک تهیونگ پارت ۲
منم خیلی عصبانی شدم خواستم بزنمش ولی اون خیلی قوی بود ممکن بود بزنه ناکارم کنه بی خیال شدم 😳 ولی زیر لب فوشش دادم 😁
بعد از اینکه ناهارم رو تمام کردم راهی هتل شدم از منشی کلید در رو گرفتمو وارد اتاقم شدم بعدش خودمو پرت کردم رو تخت با خودم
گفتم: وای چه روز خسته کننده ای داشتم هوفف اصلا از اون پسره خوشم نیومد خیلی ب بچهای کلاس زور میگه و قلدری میکنه خیرسرش مبصر کلاسه
بعداز اینکه این حرفم رو زدم رفتم حمام و آمدم بیرون لباسام رو پوشیدم و خوابیدم
ویو تهیونگ
بعداز مدرسه رفتم خونه روز خیلی بدی داشتم و حس خیلی عجیبی نمیدونم چرا دوست دارم اون دختری تازه وارد رو اذیت کنم حس خیلی خوبی داره
داشتم ب اون دختره فکر میکردم ک خوابم برد
(فردا شد مثلا)
خواب بودم ک ساعت گوشیم زنگ خورد چشمام باز بود ولی تو تختم بودم و حوصله نداشتم پاشم یهو اون خدمتکار مزاحم آمد
خدمتکار: جناب تهیونگ پاشید ساعت ۸ باید برید مدرسه
تهیونگ: باشه ............ الان میام
پاشدمو لباسامو پوشیدم رفتم پایین مامانمو بابام و خواهرم منتظرم بودن
تهیونگ:منتظر من بودید؟
(اسم خواهر تهیونگ کیم سرا هست)
سرا: بله منتظر جنابعالی بودیم
و..............
تا پارت بعدی بای بای
لایک و کامنت یادتون نره♥️♥️🍒
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.