داستان:
داستان:
تهیونگ هاوایی بود زنگ زد کوک گفت دلم برات تنگ شده اونم بلیط گرفت و ۹ساعت تو راه بود برای اینکه بره ببینتش چون تهیونگ دل تنگش بود
یکی مثل جونگ کوکم نداریم
ای قربون بچم بشم اینقد مهربونه🥺🫀
تهیونگ هاوایی بود زنگ زد کوک گفت دلم برات تنگ شده اونم بلیط گرفت و ۹ساعت تو راه بود برای اینکه بره ببینتش چون تهیونگ دل تنگش بود
یکی مثل جونگ کوکم نداریم
ای قربون بچم بشم اینقد مهربونه🥺🫀
۳.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.