گفت من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد

گفت: "من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد."

گفتم که منظورش را نمی فهمم و دستم را عقب کشیدم.

گفت: "مثلا در آشپزخانه یک کدبانو باشد و در اتاق پذیرایی مثل یک خانوم باشد و نه آشپز، در اتاق مطالعه یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب مثل یک...."

حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم.
گفتم: "مثل یک هرزه."
از حرفم جا نخورد، با خستگی روی فرمان قوز کرد.

گفت: " زنی که فکر می کند در اتاق خواب باید فیلسوف باشد احمق است."

رویای تبت، نوشته فریبا وفی
دیدگاه ها (۶)

از کتاب زویا پیرزاد: ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺁﺧﺮﺵ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ...

وقتی بچه بودممیگفتند هر وقت به تنهایی توانستی بند کفشهایت را...

سلام دوستان ! چرا در ایران، نیت شیطانی اینقدر زود به تجاوز م...

وای از بی حواسی اول صبح ! تا بخواهد شیرینی رویای دیشباز سرت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط