اپدیت ویورس نامجون
اپدیت ویورس نامجون
” سلامم به همتون !
کم پیدایید
خیلی وقته که همدیگه رو ندیدیم . حالتون چطوره؟ من که حالم خوبه و دارم سعی میکنم تو زمان حال / الان زندگی کنم ..
میخوام بیشتر راجب خودم بفهمم، راجب اینکه اصلا من کیم ! این روز ها دارم این واقعیت رو راجب خودم کشف میکنم . همچنین خیلی چیزها هست که میخواستم بگم ولی هر دفعه فراموششون میکنم .. ده سالی شده که ما دبیو کردیم و پیشتونیم ! اینطور نیست ؟
بیشتر مواقع راجبش کنجکاوم، دیدار ـها، افکارمون، ناراحتی ـها، امید و ناامیدی ـها ، الان به چی باور داریم ؟ دوست داریم چی رو باور کنیم ؟
همونطور که قبلا راجبش گفتم اینکه بخوام راجبش خیلی راحت حرف بزنم سخته، نمیدونم فقط به عنوان یک فرد بزرگسال دارم در سکوت یاد میگیرم و تجربه میکنم ..
خیلی چیزای ناراحت کننده و یا خوشحال کننده وجود داره .. من خوشحالم ولی خب ناراحتم
از خودم خجالت کشیدم وقتی ویدئو ـهای حرفایی که قبلا زده بودم رو دیدم . دیگه اونا رو یادم نمیاد ، این عجیب و ناراحت کننده ـست که دارم بهشون عادت میکنم .
من اعتماد به نفس دادم، ولی انگار که ندارم ،
حس میکنم فقط میخوام همینطوری که هستم بمونم !
راستش، من از اینکه بعد برگشتنم قراره چه اتفاقاتی بیوفته میترسم و بابتش خیلی کنجکاوم . زمان خیلی زود میگذره و همه چی تغییر میکنه، حتی منم تغییر خواهم کرد .
امیدوارم دیگه ازتون عشق بی قید و شرط درخواست نکنم و به جای اینکه همه جا دنبال عشق باشم، میخوام باور کنم اگر عاشق بمونم و برای مراقبت از خودم تلاش کنم، طبیعتا عشق خودش به سمت من میاد !
به زودی سالگرد 10 سالگیـمونه .. هرچی زمان میگذره و غبار روی قلب بیشتر میشه، زندگی سخت تر میشه . خیلی ناراحت کنندست اگر به وزنی که قلبتون داره نگاه کنین، فکر کنم متوجه بشیم که چقدر قلبای بزرگی داریم . من هر روز ازتون ممنونم و مثل همیشه به خودم یادآوری میکنم که شما بخشی از من هستید . من خوب کار میکنم و حالم خوبه !
مطمئنم زمان های سختی برای شما هم پیش اومده ، اون تایم ـها قراره دردناک باشن ..
مراقب باشین ! من همیشه راجب شما کنجکاوم و با نوشته و نامه ام، من عشقم رو برای شما میفرستم . فکر کنم ابراز علاقه یک همچین چیزی باشه و بقیه اینجوری انجامش میدن .
مواظب هوای بارونی باشین ! حواستون باشه که سرما نخورین !
وقتی کم کم در شرف فراموش کردن باشین من برمیگردم ...
سالم بمونین! ‟
” سلامم به همتون !
کم پیدایید
خیلی وقته که همدیگه رو ندیدیم . حالتون چطوره؟ من که حالم خوبه و دارم سعی میکنم تو زمان حال / الان زندگی کنم ..
میخوام بیشتر راجب خودم بفهمم، راجب اینکه اصلا من کیم ! این روز ها دارم این واقعیت رو راجب خودم کشف میکنم . همچنین خیلی چیزها هست که میخواستم بگم ولی هر دفعه فراموششون میکنم .. ده سالی شده که ما دبیو کردیم و پیشتونیم ! اینطور نیست ؟
بیشتر مواقع راجبش کنجکاوم، دیدار ـها، افکارمون، ناراحتی ـها، امید و ناامیدی ـها ، الان به چی باور داریم ؟ دوست داریم چی رو باور کنیم ؟
همونطور که قبلا راجبش گفتم اینکه بخوام راجبش خیلی راحت حرف بزنم سخته، نمیدونم فقط به عنوان یک فرد بزرگسال دارم در سکوت یاد میگیرم و تجربه میکنم ..
خیلی چیزای ناراحت کننده و یا خوشحال کننده وجود داره .. من خوشحالم ولی خب ناراحتم
از خودم خجالت کشیدم وقتی ویدئو ـهای حرفایی که قبلا زده بودم رو دیدم . دیگه اونا رو یادم نمیاد ، این عجیب و ناراحت کننده ـست که دارم بهشون عادت میکنم .
من اعتماد به نفس دادم، ولی انگار که ندارم ،
حس میکنم فقط میخوام همینطوری که هستم بمونم !
راستش، من از اینکه بعد برگشتنم قراره چه اتفاقاتی بیوفته میترسم و بابتش خیلی کنجکاوم . زمان خیلی زود میگذره و همه چی تغییر میکنه، حتی منم تغییر خواهم کرد .
امیدوارم دیگه ازتون عشق بی قید و شرط درخواست نکنم و به جای اینکه همه جا دنبال عشق باشم، میخوام باور کنم اگر عاشق بمونم و برای مراقبت از خودم تلاش کنم، طبیعتا عشق خودش به سمت من میاد !
به زودی سالگرد 10 سالگیـمونه .. هرچی زمان میگذره و غبار روی قلب بیشتر میشه، زندگی سخت تر میشه . خیلی ناراحت کنندست اگر به وزنی که قلبتون داره نگاه کنین، فکر کنم متوجه بشیم که چقدر قلبای بزرگی داریم . من هر روز ازتون ممنونم و مثل همیشه به خودم یادآوری میکنم که شما بخشی از من هستید . من خوب کار میکنم و حالم خوبه !
مطمئنم زمان های سختی برای شما هم پیش اومده ، اون تایم ـها قراره دردناک باشن ..
مراقب باشین ! من همیشه راجب شما کنجکاوم و با نوشته و نامه ام، من عشقم رو برای شما میفرستم . فکر کنم ابراز علاقه یک همچین چیزی باشه و بقیه اینجوری انجامش میدن .
مواظب هوای بارونی باشین ! حواستون باشه که سرما نخورین !
وقتی کم کم در شرف فراموش کردن باشین من برمیگردم ...
سالم بمونین! ‟
۷.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.