درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد

"درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد"
بنویسی که خدا پشت و پناهش باشد

برود، بغض کنی،خرد شوی، دم نزنی
که دلت تشنه ی یک لحظه نگاهش باشد

منطقی نیست که بختِ منِ دلبسته ی او
به پریشانی موهای سیاهش باشد

"عاشقی جرمِ قشنگی است" که جز رسوایی
دلِ پُر درد، مجازاتِ گناهش باشد

ملحدی زنده به گورم که شبِ اولِ قبر
سنگِ بی رحمِ لحد بر سر راهش باشد

عشق یعنی که دلِ تنگِ تو در هر صورت
باز هم در طلبِ نازِ نگاهش باشد
دیدگاه ها (۱)

پنجره ی اتاقم...از قضا مستقیم روی حیاط همسایه مان دید داشت.....

گاهی فقط بیخیال باش.وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی.روز...

‌‏+ از کجا فهمیدی زندگیتون تموم شده؟!- دیگه غر نمی‌زد، سفره ...

از این سرای زشتپناه می‌برم به شعر؛پناه می‌برم به عشق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط