چند سال دیگر

چند سال دیگر

من با مردی ازدواج خواهم کرد

یا بهتر بگویم هم ‌خانه خواهم شد

که شاید دوستش داشته باشم !

و تو هم با زنی ازدواج خواهی کرد

که شاید یا حتما دوستش خواهی داشت !

به خودم قول داده‌ام

که اگر در آینده بچه‌ای داشتم

و پسر بود،

اسم تو را رویش بگذارم !

آنوقت هر وقت ،

صبح‌ها اسمش را صدا بزنم که

مدرسه‌اش دیر شده‌است ،

بعدش برای چند ثانیه‌ای

سکوت خواهم کرد و

غرق خاطراتی خواهم شد

که بخش زیبا و تلخی از

زندگی‌ام بوده‌اند ...

یاد روزی که از هم جدا شدیم

و تا چند ساعت

دست و پایم می لرزید

یاد اوقاتی که بعد تو روی شانه‌ی

دوستانم گریه کرده‌ام

یاد واحد‌هایی که

بخاطر غم نبودن تو افتاده‌ام

و استادهای نفهمی که

حال منطقی مرا درک نکرده‌اند !

یاد شغلی که دوستش نداشتم

و حواس ‌پرتی‌ام به تو

باعث شد استعفا بدهم

یاد شب‌هایی که

تا خود صبح پای پنجره

به دود کردن خودم گذرانده‌ام

یاد شعرهایی که برایت گفته‌ام اما

هیچوقت برایت نخوانده‌ام

یاد نصیحت‌های بزرگترهایم که

فراموشت کنم و زندگی‌ام را بچسبم

که چند سال بعد

همه این‌ها یادم خواهد رفت

چند سال دیگر

به وقت صدا کردن پسر احتمالی‌ام

که هم ‌نام توست ،

یاد اتفاقات زیادی خواهم افتاد

"خاطرات" لعنتی‌ترین

اتفاقات غیرقابل پاک شدن و

"فراموشی" بزرگترین

دروغ زندگی است !

چند سال دیگر

بگذریم

پسرم باز هم دارد تکانم می دهد

و می گوید :

" مامان .. مامان.. کجاااایی باز ؟؟؟ "

فکر کنم باز هم مدرسه‌اش دیر شد ...



#آرمین_سوری
دیدگاه ها (۳)

تو که نمی دانیآدم یک روز به جایی می رسدکه دیگر دلش برای چیزی...

رمان (نه تومیوکا سان) چپتر۲

قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد.خنده...

💌‌ایمان همان چیزیــست که تو به آن نیاز داری،درست به اندازه ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط