داستان
✍🏻روزی شخصی، برای بزرگی نامه ای فرستاد که در آن نوشته بود: «به من علمی بیاموز و مرا موعظه و ارشاد کن.»
بزرگ در پاسخ نوشت: «علم بسیار است، ولی اگر قدرت داری، ستم و بدی مکن به آن کسی که او را از همه بیشتر دوست داری.»
وقتی جواب نامه به دست طرف رسید و از محتوای نامه آگاهی یافت، پیش آن بزرگ رفت و گفت: «تو به من نوشتهای به کسی که او را بیشتر از همه دوست داری، بدی نکن! مگر میشود انسان کسی را دوست داشته باشد و نسبت به او ستم و بدی کند؟»
بزرگ گفت: «خود را از همه بیشتر دوست داری و گرامی ترین افراد پیش تو نفْست است، وقتی که معصیت میکنی، به نفْس خودت ستم و بدی کردهای. پس گناه نکن و به خودت ستم نکن».
#داستان #علم #دوست #قدرت #بدی #خوبی #ستم #نفس #گناه
بزرگ در پاسخ نوشت: «علم بسیار است، ولی اگر قدرت داری، ستم و بدی مکن به آن کسی که او را از همه بیشتر دوست داری.»
وقتی جواب نامه به دست طرف رسید و از محتوای نامه آگاهی یافت، پیش آن بزرگ رفت و گفت: «تو به من نوشتهای به کسی که او را بیشتر از همه دوست داری، بدی نکن! مگر میشود انسان کسی را دوست داشته باشد و نسبت به او ستم و بدی کند؟»
بزرگ گفت: «خود را از همه بیشتر دوست داری و گرامی ترین افراد پیش تو نفْست است، وقتی که معصیت میکنی، به نفْس خودت ستم و بدی کردهای. پس گناه نکن و به خودت ستم نکن».
#داستان #علم #دوست #قدرت #بدی #خوبی #ستم #نفس #گناه
۵.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.