دمار از روزگار من درآوردی و خشنودم

دَمار از روزگار من درآوردی و خشنودم!
کِسی که گشته عمری را به دنبالِ تو، من بودم...
#محمد_صالح_علاء
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

عشق همان منحنی ناگهانی بود که بر صورتم نقش بست وبه هیچ تعبیر...

برای غزل گفتن از سرِ #عشق...یک شبانه روز ...آسمانِ باران زده...

‌مجنون شو ای جانعاقل چرایی؟! #مولانا #عاشقانه

زمستان که تمام شدنی است!من خانه ی دلم را از عشق تو هر لحظه خ...

دلم را کسی شکست که عاشقانه عاشقش بودم💔💔💔

همه چیزایی که درمورد نوشته بودم رو پیدا کردم هر شبی که برمیگ...

تو را اندازه‌ی سربازِ غمگینی که از بُرجک ،شبی در اوجِ غربت س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط