و د حرف دل ......
و د حرف دل ......
برای او ڪه دیگر به فراموشے سپردمش....
نگاه میڪنم عڪست را......
و به .خاطر مےآورم تــمام حرف هایت را.....
نگاهت را......
و حتـــــے چشمانت را...
نمیدانم مڹ بـــــد بودم......
زمانه بـــــد بود.........
یا شاید هـــــم زبانـــــم لال.تــــــــــو.هنـــــوز هم در تعجب رفتنت ماندهاَم.امـــــا..هـــــر ڪجا رفتے خدا پشت و پناهــــــــــت.یادت باشد.
مڹ تو را بخشیدم.
امـــــا دلـــــم را نمیدانم ...
برای او ڪه دیگر به فراموشے سپردمش....
نگاه میڪنم عڪست را......
و به .خاطر مےآورم تــمام حرف هایت را.....
نگاهت را......
و حتـــــے چشمانت را...
نمیدانم مڹ بـــــد بودم......
زمانه بـــــد بود.........
یا شاید هـــــم زبانـــــم لال.تــــــــــو.هنـــــوز هم در تعجب رفتنت ماندهاَم.امـــــا..هـــــر ڪجا رفتے خدا پشت و پناهــــــــــت.یادت باشد.
مڹ تو را بخشیدم.
امـــــا دلـــــم را نمیدانم ...
۳۵۵
۳۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.