داستانک
داستانک
پزشک و بیمار
پزشک گلو ی بیمار پر ادعا را با پاشیدن نور چراغ قوه مشاهده کرد و گفت:التهاب در حدیک عفونت ویروسی
بیمار گفت:چرکی است!
پزشک گفت:غرغره با آب نمک کافیست
بیمار گفت:تا آمپول پنی سیلین ندهید خوب نمی شوم!
پزشک گفت:دیگر چی!
بیمار:آمپول دگزامتازون!
پزشک پرسید:فرمایش دیگری ندارید
بیمار پاسخ داد:چرا;یک امپول ب _کمپلکس در سرم هم بنویسید! زودتر خوب می شوم
پزشک همچنان مشغول نسخه کردن آنچه بود که بیمار دیکته می کرد بعد که تمام شد نسخه را داد به بیمار و رو کرد به منشی و گفت:
_بگوئید پزشک بعدی وارد شود!!
دکتر عبدالحمید حسین نیا
صلوات
پزشک و بیمار
پزشک گلو ی بیمار پر ادعا را با پاشیدن نور چراغ قوه مشاهده کرد و گفت:التهاب در حدیک عفونت ویروسی
بیمار گفت:چرکی است!
پزشک گفت:غرغره با آب نمک کافیست
بیمار گفت:تا آمپول پنی سیلین ندهید خوب نمی شوم!
پزشک گفت:دیگر چی!
بیمار:آمپول دگزامتازون!
پزشک پرسید:فرمایش دیگری ندارید
بیمار پاسخ داد:چرا;یک امپول ب _کمپلکس در سرم هم بنویسید! زودتر خوب می شوم
پزشک همچنان مشغول نسخه کردن آنچه بود که بیمار دیکته می کرد بعد که تمام شد نسخه را داد به بیمار و رو کرد به منشی و گفت:
_بگوئید پزشک بعدی وارد شود!!
دکتر عبدالحمید حسین نیا
صلوات
- ۲.۹k
- ۱۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط