از دستش پس زدم خشکش زده بود با دوستام شونه هاشو گرفتم و ت

از دستش پس زدم خشکش زده بود با دوستام شونه هاشو گرفتم و تکون شدیدی بهش دادم
احمق دختره احمق با داد تو صوتش غریدم ؛ چته تو هان ! اول صبحی ؟رم کردی گوه زدی ب اعصابمون چرا داری کولی بازی در میاری بزنم مغزتو بترکونم ..احمق
عصبیم کرده بود خیلی با این حرفامم اشکش ریخت و هق زد ن انگار زیاده روی کرده بودم تا خواست با لکنت چیزیو بگه بدنش سست شدو وچشاش سیاهی رفت خاست بیوفته ک گرفتمش اه همینو کم داشتم فقط با کلافگی روبه کامران گفتم ؛ افرین بهتون افرین حساب همتونو میرسم زنگ بزنید دوتا امبولانس بیاد و بطرف خونه قدم برداشتم خیلی سبک بود خیره صورتش بودم مژه های بلدی داشت ک ادم مسخشون میشد ولی این دختر برام فرق میکردو گنگ و مبهم بود شاید چیزیو داشت ازم پنهون میکرد شاید روی کاناپه گذاشتمش و روش ملافه ای کشیدمو سیگارمو با فندک طلاییم روشن کردم
دیدگاه ها (۱)

ما نمیدونستیم داریم خاطره میسازیم فقط داشتیم خوش میگذروندیم=...

مبهمم تر از انعم ک مرا بفهمیـ....

پارت جدید!💜علیسان* با صدای داد و بیداد های عصاب خرد کن لای ...

You’ve got all my attention , lucky you :)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط