هو
هو
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک و ویران را
کسی دیگرنمی پرسد چرا تنهای تنهایم
ومن چون شمع میسوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم
که هردم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند 🥀🥀🥀
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک و ویران را
کسی دیگرنمی پرسد چرا تنهای تنهایم
ومن چون شمع میسوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم
که هردم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند 🥀🥀🥀
۵.۲k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.