میخواهم دست خودم را بگیرم و بروم سر قرارشان رو به

میخواهم دست خودم را بگیرم و بروم سر قرارشان، رو به
روی آدم جدید زندگیش بایستم و بگویم:
خوب به من نگاه کن، چندتار موی سفید لابه لای موهایم
می بینی!؟
انگشتش را روی خط اخم پیشانیم بکشم و بگویم:
می خورد چند سالم باشد!؟
میخواهم بروم و بگویم:
حواسش را جمع کند...
دلش را
به یک آسمان ابری و زمین بارانی نبازد
قرار های زیر پنجره‌ی اتاقش را باور نکند
و دلش برای مکالمه های آخرشب غنج نرود
میخواهم بگویم:
بعضی آدم ها عادت کرده اند، که رسالتشان چند تار موی سفید از زندگی هر آدمی باشد...
میخواهم آرام در گوشش زمزمه کنم:
دلت را گرم نکن، او اگر عاشق موی مشکی بود، دلش به همان نفر اول گرم می شد.‌..
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۱۰)

#تصمیم-بگیر با دل خوشی‌های ساده معادله پیچیده‌ٔ زندگی را دور...

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنیسود و سرمایه بسوزی و محابا نک...

کسی که تا بحال در آینه نگاه نکرده و به خودش نگفته: مهربان، د...

عاقبت غنچه ی لبهای تو را خواهم چیداز لبت گرمی و تب های تو را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط