وَ درد ...به استخوانِمان رسیده،اما هنوز...خودمان را نباخته ایم,و روزگار را زندگی میکنیم,و هنوز ...آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم،درد میگیرد...