عشق است حرم مولایم
عشق است حرم مولایم
که جز او نیست کسی اربابم
عشق است حریم حرمت یاعلی
تو فقط امیرالمومنینی و بس
️شدت شوق و اشتیاق به خداوند
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
شعیب علیه السلام از دوستی خدای عز و جل چندان گریست که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . باز چندان گریست تا آن که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . باز چندان گریست که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . در مرتبه چهارم ، خداوند به او وحی کرد : «ای شعیب ! این کار را تا کی می خواهی همچنان تکرار کنی ؟ اگر این کارت از ترس دوزخ است ، آن را از تو بازداشتم و اگر از اشتیاق به بهشت است ، آن را بر تو روا ساختم» . شعیب گفت : بارالها و سرورا ! تو خود می دانی که از ترس دوزخت و یا از سرِ اشتیاق به بهشتت گریه نمی کنم ؛ لیکن دوستی تو با قلبم پیوند خورده است . از این رو ، تاب صبوری ندارم تا تو را ببینم . پس خداوند عز و جل ، به او وحی کرد : «هان ! حال که کارت به این سبب است ، به زودی موسی بن عمران ، هم سخنِ خود را به خدمت تو درخواهم آورد» .
https://telegram.me/AhadisAhleBait
که جز او نیست کسی اربابم
عشق است حریم حرمت یاعلی
تو فقط امیرالمومنینی و بس
️شدت شوق و اشتیاق به خداوند
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
شعیب علیه السلام از دوستی خدای عز و جل چندان گریست که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . باز چندان گریست تا آن که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . باز چندان گریست که نابینا شد . پس خداوند ، بینایی اش را به او بازگرداند . در مرتبه چهارم ، خداوند به او وحی کرد : «ای شعیب ! این کار را تا کی می خواهی همچنان تکرار کنی ؟ اگر این کارت از ترس دوزخ است ، آن را از تو بازداشتم و اگر از اشتیاق به بهشت است ، آن را بر تو روا ساختم» . شعیب گفت : بارالها و سرورا ! تو خود می دانی که از ترس دوزخت و یا از سرِ اشتیاق به بهشتت گریه نمی کنم ؛ لیکن دوستی تو با قلبم پیوند خورده است . از این رو ، تاب صبوری ندارم تا تو را ببینم . پس خداوند عز و جل ، به او وحی کرد : «هان ! حال که کارت به این سبب است ، به زودی موسی بن عمران ، هم سخنِ خود را به خدمت تو درخواهم آورد» .
https://telegram.me/AhadisAhleBait
۴۲۹
۱۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.