بیدار شدم که دیدم حالم بهتره
بیدار شدم که دیدم حالم بهتره
رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم لباسم رو پوشیدم و رفتم
که ته داد زد کجا گفتم من حالم بهتره خدافظ
گفت پیدات میکنم
از اونجایی که یادمه ته یه بار منو توی بار دیده نرفتم بار رفتم خونه
پرش زمانی ۲ ساعت بعد
زنگ در خورد
درو باز کردم دیدم ۷ نفر منو گرفتم و بردن
چشمام بسته بود ولی حس کردم سوار ماشین شدم یکی بلندم کرد و توی یه اتاق به صندلی بستم
ولی چشبندم رو باز کرد و رفت
وقتی دقت کردم فهمیدم که اینجا اتاق شکنجست
پرش زمانی فردا
ویو ا.ت
ا روز بود اینجا حبس شده بودم نه آب نه غذا میخواستم چشمامو ببندم
که صدای تیراندازی اومد
یکی وارد اتاق شد و منو باز کرد چشام دیگه واضح نمیدید ولی دقت کردم فهمیدم اون تهیونگه بازم که کرد در گوشم آروم گفت بیب خوبی؟
بعد براید استایل بغلم کرد و برد...
.
.
.درخماری بمونید 😈
کامنت؟
لایک؟
فالو؟
رفتم روتین پوستیم رو انجام دادم لباسم رو پوشیدم و رفتم
که ته داد زد کجا گفتم من حالم بهتره خدافظ
گفت پیدات میکنم
از اونجایی که یادمه ته یه بار منو توی بار دیده نرفتم بار رفتم خونه
پرش زمانی ۲ ساعت بعد
زنگ در خورد
درو باز کردم دیدم ۷ نفر منو گرفتم و بردن
چشمام بسته بود ولی حس کردم سوار ماشین شدم یکی بلندم کرد و توی یه اتاق به صندلی بستم
ولی چشبندم رو باز کرد و رفت
وقتی دقت کردم فهمیدم که اینجا اتاق شکنجست
پرش زمانی فردا
ویو ا.ت
ا روز بود اینجا حبس شده بودم نه آب نه غذا میخواستم چشمامو ببندم
که صدای تیراندازی اومد
یکی وارد اتاق شد و منو باز کرد چشام دیگه واضح نمیدید ولی دقت کردم فهمیدم اون تهیونگه بازم که کرد در گوشم آروم گفت بیب خوبی؟
بعد براید استایل بغلم کرد و برد...
.
.
.درخماری بمونید 😈
کامنت؟
لایک؟
فالو؟
۱۰.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.