من تو را در چالشی از عشق دعوت میکنم
من تو را در چالشی از عشق دعوت میکنم
حس نا آرام خود را با تو قسمت میکنم
شرم اگر چه مهلت حرفم نداده بارها
با غزل اینبار در گفتن جسارت میکنم
هر چه دارم جزهمین دفترچه ی شعرو قلم
در کناری میگذارم با تو خلوت میکنم
واژه ها گر در حضورت رنگ خود را باختند
با کلامی ساده در عشقم سماجت میکنم
رشوه خواهم داد خورشیدطلایی را به زور
تا نبیندصورتت را چون حسادت میکنم
یا تو میمانی پس از امشب کنارم سالها
یا نمیمانی و من با غصه عادت میکنم
حس نا آرام خود را با تو قسمت میکنم
شرم اگر چه مهلت حرفم نداده بارها
با غزل اینبار در گفتن جسارت میکنم
هر چه دارم جزهمین دفترچه ی شعرو قلم
در کناری میگذارم با تو خلوت میکنم
واژه ها گر در حضورت رنگ خود را باختند
با کلامی ساده در عشقم سماجت میکنم
رشوه خواهم داد خورشیدطلایی را به زور
تا نبیندصورتت را چون حسادت میکنم
یا تو میمانی پس از امشب کنارم سالها
یا نمیمانی و من با غصه عادت میکنم
۲.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.