تا یک جا از زندگی
تا یک جا از زندگی
دنبال گوش شنوا می گردی
می خواهی تمام اتفاق ها را
مو به مو بازگو کنی
فریاد بزنی
بغض کنی
بباری حتی!
و او تنها تماشایت کند
دست روی شانه هایت بگذارد
و تو را بفهمد!
از یک جایی به بعد
تلخ یا شیرین
به این باور می رسی که هیچکس
هیچکدام از حرف های تو را نمی شنود
و تنها شاید کمی با تو همدردی کند
بی آنکه به راستی بداند
تو برای بازگو کردن بعضی از اتفاق ها
از دوباره می شکنی!
از یک جایی به بعد
با هر رنج، قد می کشی
سرسخت می شوی
و فاصله می گیری
و به این باور میرسی که
فاصله ات را حفظ کنی
عمیق تر سکوت کنی
و گوش شنوای خودت باشی
دنبال گوش شنوا می گردی
می خواهی تمام اتفاق ها را
مو به مو بازگو کنی
فریاد بزنی
بغض کنی
بباری حتی!
و او تنها تماشایت کند
دست روی شانه هایت بگذارد
و تو را بفهمد!
از یک جایی به بعد
تلخ یا شیرین
به این باور می رسی که هیچکس
هیچکدام از حرف های تو را نمی شنود
و تنها شاید کمی با تو همدردی کند
بی آنکه به راستی بداند
تو برای بازگو کردن بعضی از اتفاق ها
از دوباره می شکنی!
از یک جایی به بعد
با هر رنج، قد می کشی
سرسخت می شوی
و فاصله می گیری
و به این باور میرسی که
فاصله ات را حفظ کنی
عمیق تر سکوت کنی
و گوش شنوای خودت باشی
۱۳.۱k
۱۰ آذر ۱۴۰۰