بزن باران درین بستر که همراه تو می بارم

بزن باران درین بستر که همراهِ تو می بارم
میانِ عقل و احساسم زلالِ اشک می کارم

بزن باران به رگ برگِ صدای خیسِ احساسم
دیدگاه ها (۳)

دوست دارمنہ براے آنچہ کہ” هستے ” ‏بلکہ براے آنچہ کہ” هستم “ه...

این‌سان ڪہ با هواے تو در خویش رفتہ‌ام !گ...

بازیگوش میشومزیر شیطنت دستهایت...بگذار خطابمان کنند"دیوانه"....

این بـار اگر بیایجور دیگری عاشقت می شومچرا که می دانمچقدر زو...

سلام حضرتِ بارانتو آن زلال ترین آب حیاتی و ما عطشناکان ملتهب...

سلام حضرتِ بارانتو آن زلال ترین آب حیاتی و ما عطشناکان ملتهب...

...آذرماه، چه زود آمدیی؟ با آن نفس‌های سردبا خودت خاطره‌ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط