❤ ️
❤ ️
برای #عدالت می نویسم
می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و #نسیم #شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.
.
به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن #منتظران بزداید.
.
به امید روزی می نویسم که پیچک های #عاشق ، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.
.
دلخوشیم برای فردایی که #بهار ، پیراهن سبز خود را بر تن کند و #پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،
.
.
.
«هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را
❤ ️
همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
.
میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران
❤ ️
و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»
.
.
آقای مهربان! هزار و این همه سال است که #خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده. #احساس ها در خود فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.
.
مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی دست و پا می زنیم و کسی به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.
.
... تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در خود بپوسیم.
.
در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در رکودی به وسعت یک باور، می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی خود را در تُنگ کوچک تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:
.
.
«ای آخرین #ترانه و ای آخرین بهار
❤ ️
باز آکه بی حضور تو تلخ است #روزگار
.
مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ
❤ ️
تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»
👇
❤ 🌺 @yek_qadam_ta_khoda❤ 🌺
#صبحتون_مهدوی
#روزتون_شاد
#مسافر_آسمون
❤ 🌺 @yek_qadam_ta_khoda❤ 🌺
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
برای #عدالت می نویسم
می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و #نسیم #شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.
.
به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن #منتظران بزداید.
.
به امید روزی می نویسم که پیچک های #عاشق ، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.
.
دلخوشیم برای فردایی که #بهار ، پیراهن سبز خود را بر تن کند و #پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،
.
.
.
«هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را
❤ ️
همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
.
میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران
❤ ️
و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»
.
.
آقای مهربان! هزار و این همه سال است که #خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده. #احساس ها در خود فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.
.
مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی دست و پا می زنیم و کسی به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.
.
... تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در خود بپوسیم.
.
در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در رکودی به وسعت یک باور، می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی خود را در تُنگ کوچک تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:
.
.
«ای آخرین #ترانه و ای آخرین بهار
❤ ️
باز آکه بی حضور تو تلخ است #روزگار
.
مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ
❤ ️
تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»
👇
❤ 🌺 @yek_qadam_ta_khoda❤ 🌺
#صبحتون_مهدوی
#روزتون_شاد
#مسافر_آسمون
❤ 🌺 @yek_qadam_ta_khoda❤ 🌺
°°°•••یک قدم تا خدا•••°°°
https://telegram.me/yek_qadam_ta_khoda
۷.۳k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.