یک روزکه پیغمبر

یک روزکه پیغمبر
درگرمی تابستان
همراه علی می رفت
درسایه ی نخلستان
دیدندکـه زنبوری
ازلانه ی خود زد پـر
آهسته فرود آمد
بردامن پیغمبر
بوسید عبایش را
دورقـدمش پر زد
برخاک کف پایش
صد بوسه ی دیگر زد
پیغمبـر از او پرسید
آهســته بگـو جانم
طعم عسلت از چیست
هـر چند که می دانم
زنبـــور جوابش داد
چون نـام تـو می گـویـم
گل می کنـد از نامت
صـد غنـچه به کنـدویـم
تـا نـام تـو را هـر شب
چون گل به بـغـل دارم
هـر صبـح که برخیــزم
درسینــه عسل دارم
از قنـد و شکـــر بهتــر
خوشـتر ز نبـات است این
طعم عسل از من نیست
طعم صلوات است این
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
دیدگاه ها (۱۳)

ﺳﯿﻤﯿﻦ_ ﺑﻬﺒﻬﺎنیﻣﻦ ﺍﮔــﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻡ،ﺩﺳﺖ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ...ﭘﺎ ﺑﻪ ...

دوتاازالقاب امام زمان رو میدونید چی هستن؟؟؟ «فرید» و «شرید»....

الهم عجل لولیک الفرج الهم صلی علی محمد واله محمد وعجل فرجهم

سلام دوستان گلم ..صبح پنج شنبه تون بخیر ..امیدوارم روز خوبی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط