یک روزکه پیغمبر
یک روزکه پیغمبر
درگرمی تابستان
همراه علی می رفت
درسایه ی نخلستان
دیدندکـه زنبوری
ازلانه ی خود زد پـر
آهسته فرود آمد
بردامن پیغمبر
بوسید عبایش را
دورقـدمش پر زد
برخاک کف پایش
صد بوسه ی دیگر زد
پیغمبـر از او پرسید
آهســته بگـو جانم
طعم عسلت از چیست
هـر چند که می دانم
زنبـــور جوابش داد
چون نـام تـو می گـویـم
گل می کنـد از نامت
صـد غنـچه به کنـدویـم
تـا نـام تـو را هـر شب
چون گل به بـغـل دارم
هـر صبـح که برخیــزم
درسینــه عسل دارم
از قنـد و شکـــر بهتــر
خوشـتر ز نبـات است این
طعم عسل از من نیست
طعم صلوات است این
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
درگرمی تابستان
همراه علی می رفت
درسایه ی نخلستان
دیدندکـه زنبوری
ازلانه ی خود زد پـر
آهسته فرود آمد
بردامن پیغمبر
بوسید عبایش را
دورقـدمش پر زد
برخاک کف پایش
صد بوسه ی دیگر زد
پیغمبـر از او پرسید
آهســته بگـو جانم
طعم عسلت از چیست
هـر چند که می دانم
زنبـــور جوابش داد
چون نـام تـو می گـویـم
گل می کنـد از نامت
صـد غنـچه به کنـدویـم
تـا نـام تـو را هـر شب
چون گل به بـغـل دارم
هـر صبـح که برخیــزم
درسینــه عسل دارم
از قنـد و شکـــر بهتــر
خوشـتر ز نبـات است این
طعم عسل از من نیست
طعم صلوات است این
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
۱.۶k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.