چشم هایت!
چشم هایت من ودنیای مرا ریخت به هم!
کل اضلاع و زوایای مرا ریخت به هم!
نیمه شب رد نگاهت به خیالم پیچید
خواب بودم، شب و رویای مرا ربخت به هم!
شرط کردم نسپارم به کسی دل پس از این
برق چشمت اگر _ امای مرا ریخت به هم!
سرشب تا به سحر مشق تَهَجُّد کردم
خط چشمان تو فردای مرا ریخت به هم!
رازقی های دلم پرپر لبخند تو شد
غمزه هایت دل شیدای مرا ریخت به هم!
زلف وا کردی و گیسوی پریشان در باد
ناگهان نظم غزل های مرا ریخت به هم!
"خیسم" از نم نم "باران" نگاهت امشب!
دوری ات خلوت تنهای مرا ریخت به هم!
#حسن_زارع
#خیس_باران
#شیراز_۱۹شهریورماه_۱۴٠۱
کل اضلاع و زوایای مرا ریخت به هم!
نیمه شب رد نگاهت به خیالم پیچید
خواب بودم، شب و رویای مرا ربخت به هم!
شرط کردم نسپارم به کسی دل پس از این
برق چشمت اگر _ امای مرا ریخت به هم!
سرشب تا به سحر مشق تَهَجُّد کردم
خط چشمان تو فردای مرا ریخت به هم!
رازقی های دلم پرپر لبخند تو شد
غمزه هایت دل شیدای مرا ریخت به هم!
زلف وا کردی و گیسوی پریشان در باد
ناگهان نظم غزل های مرا ریخت به هم!
"خیسم" از نم نم "باران" نگاهت امشب!
دوری ات خلوت تنهای مرا ریخت به هم!
#حسن_زارع
#خیس_باران
#شیراز_۱۹شهریورماه_۱۴٠۱
۱۱.۳k
۱۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.