اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، یک هول و ولای عجی
اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، یک هول و ولای عجیب میفتد به جانت..
یک حس خوب می آید به دلت و از دری دیگر هزار حس خوب می رود بیرون و جایش را به ترس و نگرانی می دهد..
اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، انگار پای یک قرارداد را امضا کردی که بند اولش شامل یک دل نگرانی مادام العمر است..
ترس و دلتنگی و بی قراری هم بندهای مخصوص به خودشان را دارند...
یک روز دلتنگی عجیبی داری،
روز بعد دل نگران سلامتی اش هستی، فردایش ترس از دست دادنش می افتد به جانت...
عاقبت به خودت می آیی و میبینی جای آن حس خوب اولیه، همه ش داری ترس و دلتنگی و نگرانی تجربه می کنی..
وقتی نیست، دلتنگی؛ وقتی هست، نگران...
یک روز که بی حوصله باشد، می ترسی و بعد زهرمار می کنی این عشق را به خودت و او..
صبر کن جانم... آرام!
دلتنگی تا جایی خوب است که وسط روز پیام بدهی و یادش بیندازی که به یادش هستی و عشق کند از حضورت..
نگرانی تا جایی خوب است که مواظب باشی یک تار مو از سرش کم نشود؛
و ترس... تا جایی که به مراقبت از دو نفره هایتان کمک کند و جلوی حضور نفرات سوم...چهارم... و دهم را بگیرد..
از آن بیشتر، شورش در می آید..
تلخ می شود لحظاتتان، و همین شوری بیش از حد، تو را روز به روز به واقعی شدن ترس هایت نزدیک تر می کند..
اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، تمام ترس ها را ببوس و بگذار کنار و به خودت قول بده "فقط عاشقی کنی" :)
یک حس خوب می آید به دلت و از دری دیگر هزار حس خوب می رود بیرون و جایش را به ترس و نگرانی می دهد..
اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، انگار پای یک قرارداد را امضا کردی که بند اولش شامل یک دل نگرانی مادام العمر است..
ترس و دلتنگی و بی قراری هم بندهای مخصوص به خودشان را دارند...
یک روز دلتنگی عجیبی داری،
روز بعد دل نگران سلامتی اش هستی، فردایش ترس از دست دادنش می افتد به جانت...
عاقبت به خودت می آیی و میبینی جای آن حس خوب اولیه، همه ش داری ترس و دلتنگی و نگرانی تجربه می کنی..
وقتی نیست، دلتنگی؛ وقتی هست، نگران...
یک روز که بی حوصله باشد، می ترسی و بعد زهرمار می کنی این عشق را به خودت و او..
صبر کن جانم... آرام!
دلتنگی تا جایی خوب است که وسط روز پیام بدهی و یادش بیندازی که به یادش هستی و عشق کند از حضورت..
نگرانی تا جایی خوب است که مواظب باشی یک تار مو از سرش کم نشود؛
و ترس... تا جایی که به مراقبت از دو نفره هایتان کمک کند و جلوی حضور نفرات سوم...چهارم... و دهم را بگیرد..
از آن بیشتر، شورش در می آید..
تلخ می شود لحظاتتان، و همین شوری بیش از حد، تو را روز به روز به واقعی شدن ترس هایت نزدیک تر می کند..
اصلا همین که شروع می کنی به عاشقی کردن، تمام ترس ها را ببوس و بگذار کنار و به خودت قول بده "فقط عاشقی کنی" :)
۳.۵k
۲۲ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.