واژه ای به نام تنهایی را از یاد برده اممگر میشود تو باش
واژه ای به نام تنهایی را از یاد برده ام..مگر میشود تو باشی و من تنها باشم..مگر میشود تو که در ذره ذره وجودم جا داری من تنها باشم..
من به شوق تو به عشق تو نفس میکشم..چون میدانم تو هم به امید من نفس میکشی..تو هم به امید من زنده ای و عشق میورزی...تو آنچنان عشق میورزی که من شرم میکنم بگویم چقدر عاشق توام
الهی قربووووونت برم..ممنونم از تمام وجودت
از ته قلبم ممنونم عمرم...
من به شوق تو به عشق تو نفس میکشم..چون میدانم تو هم به امید من نفس میکشی..تو هم به امید من زنده ای و عشق میورزی...تو آنچنان عشق میورزی که من شرم میکنم بگویم چقدر عاشق توام
الهی قربووووونت برم..ممنونم از تمام وجودت
از ته قلبم ممنونم عمرم...
- ۲.۳k
- ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط