یه پسر جوون سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول ...

یه پسر جوونِ سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول صبح وایساده بود وسط مسیر.
سینی رو گرفت سمتم.
یه خرما ورداشتم و پرسیدم: چرا برای چند روز از همه زندگی‌ت زدی اومدی اینجا که از زائرا پذیرایی کنی؟
اشک تو چشاش حلقه زد، بغضش رو خورد و با یه صدای گرفته با همون لهجه‌ی عراقی، دست و پا شکسته شروع کرد فارسی صحبت کردن:
هرسال همه دل‌خوشیم اینه که فقط یه بار یکی از این خرماها رو به امام‌زمانم تعارف کرده باشم... همین

#امام_زمان
#امام_حسین
#یامهدی
دیدگاه ها (۶)

دختر شیعه که با مانتو میاد..چادر فاطمه گذاشته کنار..حالا هم ...

نماز می خونه نه یه قنوتی...نه اللهم عجل لولیک الفرجی...هیچی....

یکی از نظریه پردازان یهودی تبار آمریکا:وقت آن گذشته که بر سر...

گره کور ظهور تو ، منم میدانم.#یامهدی#امام_زمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط